پانیذ پانیذ ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

پانیذ مامان

امروز بعد از سالها دوباره تصمیم گرفتم بیام سراغ وبلاگ پانیذ جون امیدوارم بتونم ادامه بدم

متن نامه چارلی چاپلین به دخترش

خترم جرالدين, از تو دورم , ولی يک لحظه تصوير تو از ديدگانم دور نميشود.تو کجايی؟در پاريس ,روی صحنه تئاتر پرشکوه شانزه ليزه؟اين را ميدانم و چنان است که گويي در اين سکوت شبانگاهی ,آهنگ قدمهايت را ميشنوم.شنيده ام نقش تو در اين نمايش پرشکوه, نقش آن دختر زيبای حاکمی است که اسير خان تاتار شده است . جرالدين, در نقش ستاره باش و بدرخش ,اما اگر فرياد تحسين آميز تماشاگران و عطر مستی آور گلهايی که برايت فرستاده اند به تو فرصت هوشياری داد بنشين و نامه ام را بخوان. من پدر تو هستم.امروز نوبت توست که صدای کف زدن های تماشاگران گاهی تو را به آسمانها ببرد.به آسمانها برو ولی گاهی هم به روی زمين بيا و زندگی مردم را تماشا کن; زندگی آنان که با شکم گرسنه در حالی ک...
8 آبان 1391

یک هفته پر از شیرینی

این هفته من خیلی تاخیر داشتم ولی اشکال نداره یک عالمه خبر خوب دارم که بنویسم . اول اینکه دوتا دوست به دوستات اضافه شد دو تا پسر گوگولی : ١- نی نی خاله ونوس که ٢٩ مهر با دنیا اومد . ٢- نینی خاله منیژه که ٢ آبان به دنیا اومد. و اما خبر سوم ازدواج دایی محمد و مریم جون که ٣٠ مهر اتفاق افتاد . مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک همشون باشهههههههههههههه ...
3 آبان 1391